شان مورفی، جراح جوان مبتلا به اوتیسم و سندرم ساوانت، در بخش جراحی یک بیمارستان معتبر استخدام می‌شود.

یک مرد بیمار لاعلاج برای مرگ خود آماده می شود.

زین، ستاره شناس، حیات بیگانه هوشمند را کشف می کند. اما بیگانگان یک راز مرگبار را حفظ می کنند و هر کاری می کنند تا زین را از یادگیری آن باز دارند.

وقتی شبکه‌ی ماهواره‌های طراحی شده برای کنترل آب و هوای جهانی به کره‌ی زمین حمله می‌کنند، وقت زیادی باقی نمی‌ماند تا برای این تهدید جدی آماده شد؛ قبل از اینکه یک طوفان جهانی همه چیز و همه کس را نابود کند.

یک کارمند سازمان ملل متحد پی میبرد که سازمانی که در آنجا مشغول به کار است در حال مخفی کردن دروازه ایی به بعدی موازی است

ستاره ی دنباله داری با سرعت به سوی زمین در حرکت است و یک سال دیگر قطعه ی بزرگی از آن در اقیانوس اطلس سقوط خواهد کرد و طبق پیش بینی، با امواجی به بلندی دویست متر سیلی به راه می اندازد که نیویورک و سایر شهرها را ویران خواهد کرد. قسمت بزرگ تر ستاره که به کانادا اصابت می کند، باعث انقراض نسل بشر می شود...

کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...

سرپرستی زندانی که سال‎ها حکم اعدام افراد مختلف را انجام داده است، وقتی دستور اعدام زندانی دیگری را دریافت می‎کند، با شیاطین درونش مواجه می‎شود...

سم داوسون مردی ست با ضریب هوشی یک بچه ۷ ساله؛ که همسرش پس از تولد دخترشان آندو را ترک می کند. سم نام دخترش را لوسی می گذارد و او را به تنهایی بزرگ می کند و رابطه عاطفی بسیار قویی بین این پدر و فرزند بوجود می آید. اما محدودیتهای ذهنی سم باعث ایجاد مشکلاتی برای آن دو می شود. قانون حکم می کند که لوسی باید از سم جدا شود و بنابراین سم با وکیلی قدرتمند به اسم ریتا هریسون که می خواهد توانایی هایش را با پیروزی در این پرونده به رخ همکارانش بکشد، همراه می شود تا از حق خود دفاع کند...

«هاروی شاین» ( داستین هافمن ) که به مناسبت عروسی دخترش به لندن آمده است، در آنجا عاشق زنی بنام «کیت واکر» ( اما تامپسون ) می شود، اما بنظر میرسد که این زن علاقه ای به برقراری رابطه با او ندارد...

سرگذشت خواننده / نوازنده ی نابینا، «ری چارلز» (فاکس).

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

یک نویسنده کتابهای علمی تخیلی که به تازگی همسر خود را از دست داده تصمیم می گیرد سرپرستی پسری 6 ساله که ادعا می کند از مریخ آمده است را به عهده بگیرد...